داستان بسیار زیبا و در عین حال عبرت آموز تحت عنوان ” قدرت بخشش ” که این داستان را می توانید در ادامه ی مطلب مشاهده کنید .
بانوى خردمندى در کوهستان سفر مى کرد که سنگ گران قیمتى را در جوى آبى پیدا کرد.
روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود.
بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود.
مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید
از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد.
زن خردمند هم بى درنگ، سنگ را به او داد
مسافر بسیار شادمان شد و از این که شانس به او روى کرده بود،
از خوشحالى سر از پا نمى شناخت.
او مى دانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر مى تواند
راحت زندگى کند، ولى چند روز بعد، مرد مسافر به راه افتاد
تا هرچه زودتر، بانوى خردمند را پیدا کند.
بالاخره هنگامى که او را یافت، سنگ را پس داد و گفت:
«خیلى فکر کردم. مى دانم این سنگ چقدر با ارزش است،
اما آن را به تو پس مى دهم با این امید که چیزى ارزشمندتر از آن به من بدهى.
اگر مى توانى، آن محبتى را به من بده که به تو قدرت داد این سنگ را به من ببخشى . . .
kheeyli aaaaaaaali bod
kheyliiiiiiiii ali bod
به امید روزی که همه انسانها بتوانند اینچنین دارای قدرت بخشش شوند. موفق باشید.
اون روز اگه فرا برسه ! بهشت اسمش رو میشه گذاشت
سلام واقعا زیبا بود ممنون
به نام خدا
واقعا عالیه
از این داستان ها باز هم بزارین ممنون
dastane jalebi bod mer30
وب بسیار جالبی داری خوشحال میشم اگه به وبلاگ منم یه سر بزنی و اونو واسم تبلیغ کنی
merrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrr30
وعده خدا محقق خواهد شد و مستضغفان وارثان زمین خواهند بود زمانی که قدرت ببخش پایدار خواهد ماند…
خیلی عالی بود بازم بزارین …….. من از شما بسیار متشکرم
بازم بزارین عالی بود……….